یادگیری یک ذهنیت است:
در حالت ایدهآل، این چیزی است که ما به آموزش میآوریم، چیزی که به ما کمک میکند از آنچه بود و آنچه هست به آنچه میتوانست حرکت کنیم. راه های زیادی برای یادگیری وجود دارد. گاهی اوقات اینها در آموزش و پرورش نشان داده می شوند. اغلب آنها کمتر نشان داده می شوند یا حتی به طور فعال سرکوب می شوند.لیست فیلم هایی که باید دید
چرا مهم است؟
هیچ چیز ذاتاً منفی در مورد آموزش وجود ندارد. ما اغلب به ساختارها و سیستم هایی برای کمک به یادگیری نیاز داریم. اما مشکلات زمانی به وجود میآیند که آموزش و یادگیری را یکسان بدانیم.
چرا؟
خوب، وقتی یادگیری را با آموزش یکی میدانیم، بیشتر بر روی ایجاد پاسخ تمرکز میکنیم. در ارائه ساختار؛ در بهینه سازی برای عملکرد و دستاورد.
باز هم، این ذاتا بد نیست، اما ما تمایل به انجام آن داریم. ما خیلی زود به نتیجهگیری میپردازیم و به ناچار راهحلهایی ارائه میدهیم که فقط برای زیرمجموعهای - اغلب اقلیت - از کسانی که قصد داریم به آنها خدمت کنیم و اغلب فقط برای مدت محدودی کار میکنند.
بدتر از آن، ما پاسخهایی ارائه میدهیم که ممکن است برای بسیاری از کسانی که قصد داریم به آنها خدمت کنیم مضر باشد. ما با وضعیتی مشابه با آنچه در مراقبت های بهداشتی داریم (حداقل در ایالات متحده) مواجه می شویم که در آن مداخلات و درمان ها بر پیشگیری و علل ریشه ای اولویت دارند.
از سوی دیگر، یادگیری واقعی در مورد سؤالات است، در مورد ابهام پیمایش است. برای ارجاع دوباره به تعریف من، به همان اندازه که در مورد نگرش و رفتار است، در مورد دانش و مهارت است. مسلماً در محیط فعلی ما بیشتر در مورد این چیزها است.
وقتی ما بر آموزش به عنوان رویکردی برای یادگیری تاکید می کنیم، سوگیری ما تمرکز بیش از حد بر شناخت است.سبک زندگی
باز هم، نتیجه مشابه وضعیت مراقبتهای بهداشتی است، جایی که ما تمایل داریم بر جنبههای بیولوژیکی بیش از حد به هزینههای روانشناختی و اجتماعی تأکید کنیم، و به طور کامل درک نکنیم که سلامت - مانند یادگیری - چند وجهی است.
- ۰۱/۰۵/۰۱